آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

تمام زندگیم پسرم آراد

واکسن یک سالگی

  عزیزدلم دیروز ٢٤ آذر 9٢ واکسن یکسالگیتو زدی .البته با یک هفته تاخیر چون بهداشت میگه این دارو چون خیلی گرونه و هر  دارویی 4 دوز داره برای یک نفر نمیتونن باز کنند چون بعد از 4 ساعت فاسد میشه بنابراین همه اونایی که نوبت واکسن  یکسالگشونه یک روز باید با هم در مرکز بهداشت حضور داشته باشند تا دارو تزریق کنند وقتی با بابایی رفتیم بهداشت پر از بچه های یکساله بود آخی بخاطر واکسنی که بهشون میزدند همشون گریه میکردند اول قد و وزن و دور سرتو گرفتن و  بعد واکسنتو که اسمش MMRتو بازوی دست سمت راستت زدندخیلی پسر خوبی بودی .فقط یک کم گریه کردی ،بعدش هم اومدیم خونه دیگه یادت رفت .من هم مرخصی گرفتم وتم...
25 آذر 1392

تقدیم به عزیزترینم

    پسرم دردانه زیبایم آراد   عزیز تر از جانم پاره ی تنم صدای دلنوازت را ... نگاههای معصومانه ات را...... شیطنت های کودکانه ات را..... اشک های بی کینه ات را دل پاک و مهربانت را   همه را دوست دارم می دانی... تو مژدگانی همه ی مهربانی های عالمی تو بهترین همدم و مونس تو ارزنده ترین هدیه ی خدا بر روی زمینی و در یک کلام تو رحمت کاملی تو را با همه ی وجود دوست می دارم پسرم همیشه   خوب باش و خوب بمان   میشــــه اسـم پاکتو / رو دل خـــــدا نوشت میشه با تو پر کشی...
20 آذر 1392

دردسرهای تهیه شیرخشک

  آراد نازنازی در طول دوران نوزادی شیر خودمو میخورد چون سیر نمیشد دکتر گفت بهش شیر خشککم بده اولین شیر خشکی که به آراد دادم بیومیل پلاس بود که مدتی آراد اونو میخورد ولی همیشه شکمش درد میکرد و یبوست داشت برا همیمن دکترش گفت باید ازشیرخشکهایی  که دارای مارک HAهستند استفاده کنیم برای همین من  ببلاک اچ آ انتخاب کردم و بهش دادم که خوشبختانه باهش سازگار بود از وقتی که سر کار اومدم آراد دیگه شیر خشکو به شیر من ترجیح داد برای تهیه شیر خشک دردسری نداشتیم تا اینکه به دلایلی این شیر خشک تو بازار کمیاب شد و هیچ جا گیر نیومدحتی شهرهای اطراف گرگان  تا اینکه یکی از آشنایان با تهران هماهنگ کرد و تونست 12 تا برامنو گیر بیاره مدتی مشک...
16 آذر 1392

شعرهای کودکانه برای پسرم آراد

  یه روز بابای نی نی    وقتی اومد به خونه          آورد برای نی نی        یه چتر بچه گونه       حالا نی نی به چترش      خیلی علاقه منده گاهی اونو میبوسه     باز میکنه میبنده           گاهی توی حیاطه  میگیره چترو بالا        ولی هنوز یه بارون         نیومده تا حالا هر روز به ابرا میگه     بارون بشی...
10 آذر 1392

شب تاسوعای حسینی

هر که پيمان با هو الموجود بست                گردنش از بند هر معبود رست  تيغ بهر عزت دين است و بس                     مقصد او حفظ آئين است و بس  خون او تفسير اين اسرار کرد                       ملّت خوابيده را بيدار کرد رمز قرآن از حسين آموختيم                        زآتش او شعله اندوختيم   در شب تاسوعای حسینی طبق یک رسم دیرین در گرگان مراسم  پا منبری برگزار میشود که در محلات قدیمی گرگان مثل سر...
10 آذر 1392

ویروس جدید سرماخوردگی

چقدر سخت گذشت(2) ازروز شنبه 25/8/92 پسر نازم دچار سرماخوردگی شد ومن هم طبق روال قبل به دکتر پسرم خانم فولادی نژاد زنگ زدم واقعا دکتر دلسوزی است منو راهنمایی کرد پس از مصرف داروها  دیدم آراد خوب نمیشه بردمش دکتر گفت مشکلی نداره و یک دارو دیگه به داروهای آراد اضافه کرد آراد آوردم خونه دو روز بعد وقتی داشتم حاضر میشدم بیام سرکار آراد بیدار شد و کلی استفراغ کرد اونم به فاصله20 دقیقه و چندین بار همینطوری که گریه میکردم با داداشم و باباش ساعت 7 صبح بردیم بیمارستان طالقانی  یکسره بالا میاورد وقتی دکتر معاینه کرد گفت بایدبستری  بشه من چون به هیچ دکتری جزء دکتر خودش اطمینان ندارم  زنگ زدم به گوشیشون و جواب دادند موضوع ...
9 آذر 1392

روزئولا اینفانتوم‌

چقدر سخت گذشت(١)   پسرم  سه شنبه 5 شهریور تب شدیدی  کردی ساعت 2 شب با  دائیت و بابات بردیمت بیمارستان طالقانی که  بیمارستان تخصصی کودکان است خیلی داغ بودی رو دستام بیحال افتاده بود ی  دکتر گفت باید آزمایش بده تا بگم چکار کنیدو بگم چقدر بهش دارو بدید رفتیم آزمایشگاه  از بس در زدیم خسته شدی آزمایشگاه با ما برخورد بدی داشت میگفت چرا در رو محکم یمیزنید بابات عصبانی شد گفت مگه حال بچه ام را نمیبینید  بعد دکتر شیاف و سفکسیم داد بردمت خونه تبت اومد پایین باز دوباره بعد از چند ساعت رفت بالا دیگه گریه های خودم هم در آومده بود از دکترت نوبت گرفتم بردمت گفت ...
4 آذر 1392
1